ز اشکم غنچه در هرجا گلاب رنگ میگیرد
به خود کار شکفتن تا قیامت تنگ میگیرد
کسی فیض شهادت پیشتر از من نخواهد یافت
اگر قاتل به جرم عذرخواهی لنگ میگیرد
نوای خارج ساز جرس آهنگ میگیرد
اگر تیغ زبانش از خموشی زنگ میگیرد؟
نمیدانم چه حال است این چه حال است این که من دارم
ز مستی شیشهام از خود سراغ سنگ میگیرد