گفتم: ای جان، ز درم باز آیی
گفت: دلدار که می بازایی
گفتمش: عاشق مسکین توام
گفت: خا دانه وزم بین شایی
گفتمش: خیره مراجی خودی
خنده زد گفت: لجورستانی
گفتمش: رو بنما، گفت بناز:
کین گدا را بین هوس باشایی
خبر آمو که عجب لاوم من
گفتمش: لاوه بکن، خوش لایی
همه جای روی تو بیند قاسم
وس عجب نی که ببو هرجایی