قاسم انوار » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵

خداوند داننده دستگیر

رؤف و رحیم و قدیم و قدیر

ز انوار قدسش دل قاسمی

مقدس جنابست و عرفان سریر

بفضل خدا فارغ از مال و سال

که بی مال میرست و بی سال پیر

مشایخ برفتند، از ایشان نماند

سوای کهن قصه ای دلپذیر

مرید سوادی، از آن کرده ای

دلت را بزندان سودا اسیر

بیا پیش ما، قصه نو شنو

که نتوانی از مرده شد مستنیر