قاسم انوار » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴

درویش، که حرف او بصورت پنجست

هریک بمثابه ای که بیش از پیشست

دالست دلیل آنکه با درد بساز

گر بر تن تو هر سو مو صد نیشست

را، روی و ریا مکن، که این روی و ریا

رسوایی بیگانه و رنج خویشست

و اوست وداع غیر مولی کردن

وین کار چنین کار یکی بی خوشست

یا، یک دل و یک رنگ شو اندر ره عشق

یکتا نشود، هر آنکه او با خویشست

شین، آنکه کند شکر و شکایت نکند

وندر پی خصم خویش نیک اندیشست

آنرا که چنین پنج خصایل دادند

دریاب و درو گریز کو درویشست