از عیان گر واقفی، بگذر ز عین
«این تمشی؟ این تمشی؟ این این »؟
«نحن اقرب » گفت «من حبل الورید»
مقصد عالم تویی در نشأتین
گر تو زینی دور باش از شین نفس
هر دو با هم راست ناید زین و شین
تا ترا جهل جبلی غالبست
وا ندانی شین را هرگز ز زین
سخت محرومی و بس بی بهره ای
چون مسلط شد یزیدت بر حسین
شارب شرب خدا جان و دلست
پیش خواجه سبلتست و شاریین
قاسمی را کی توانی دید راست؟
چونکه غالب گشت بر عین تو غین