همه بودند که گفتند بپیدا و نهان
که: بپیدا و نهان غیر خدا هیچ مدان
این که گفتیم و شنیدیم مسلم داریم
سخنی بود که گفتند هم از عین عیان
یار گفتست: منم خسرو خوبان جهان
نیک گفتست، ببینید، زهی لطف بیان
جان من بنده عشقست که «لاتسأل » ازو
جان چه باشد؟ بچه ارزد بر آن جان جهان؟
جان اگر می طلبد بنده فرمان ویم
جان ببازیم، بیاییم برش جامه دران
دوش می گفت دل من: بیقین اوست همه
فرق بسیار شد از هیچ مدان تا همه دان
قاسمی را ز غم عشق برون آوردی
بنده رای توام، هرچه که باشد فرمان