دوست در مجلسست و جان در جان
این جرس از چه می کند افغان؟
ساقیا، رطل می گران تر کن
سرمستان شنو هم از مستان
این شراب خدا ز یک جامست
باده یک، نشأئه صد هزار جهان
هله! ای عشق هادی و مهدی
که تویی اصل جوهر انسان
دو سه جام دگر تصدق کن
کز خمار آمدم بجان، ای جان
تا بگویم ز ملک و از ملکت
تا بگویم ز واجب و امکان
گفت: قاسم بیا، عنان درکش
کس نداند زبان این مرغان
سرمگو، کاحمقان فراوانند
که ندانند حجت و برهان
دو سه روزی دگر تحمل کن
که ندارد حدیث ما پایان