قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۷

یارم ز در در آمد، وشتن کنید وشتن

این خانه را به وشتن گلشن کنید، گلشن

یارم ز در درآمد، با حسن و زیب و با فر

گفتم وفا نداری، خندید و گفت:«سن سن »

۳

ای پادشاه جانها وی راحت روانها

اول «سنی سیورم » آخر «سنی سیورمن »

در خانقاه صورت، در گوشه های معنی

هم بوده ایم با تو در دیرهای ارمن

من مست عشق یارم، مشتاق آن نگارم

از من مپرس، باری، اوصاف عشق ذوالمن

۶

ای دل حیات خواهی؟ روی نجات خواهی؟

این عشق ایزدی را دیدن کنید، دیدن

قاسم، خیال بازی، در حالت نیازی

یک دم قدم برون نه زین خانه ملون