دوش آن مه دو هفته من با هزار فن
آمد بمیل صحبت مستان ذوالمنن
عیاش و سرفراز و جهان سوز و جامه چاک
طناز و ترکتاز و دل افروز و پر فتن
پرناز و بی نیاز و معربد، عجب عجب!
سرمست و پای کوب و غزل خوان و غمزه زن
از ناز کج نهاده کله را و جنگ جوی
دشنه بکف گرفته و تشنه بخون من
گفتا: برو بکوی سلامت، که غافلی
از ذوق جام باده مستان و درددن
ای مقتدای شهر، که محروم و غافلی
از دولت مساعد رسوای انجمن
اوصاف حسن تست غزلهای بلبلان
حیران آن جمال گل و لاله در چمن
ذرات کون رو بتو دارد بهر طریق
مستان جام تست: اگر یخشی، گر یمن
قاسم شکست شیشه تقوی و ننگ و نام
از اقتضای زلف چلیپای پرشکن