عمریست که سودای سر زلف تو داریم
دیریست که از نرگس مستت بخماریم
ما آب روانیم و تو دریای حیاتی
جویای توایم، از همه رو رو بتو داریم
چون رو بتو داریم، ز ما روی مگردان
ما بنده روی تو، بگو: رو بکه آریم؟
اعداد شمردیم بسی، جمله یکی بود
چون جمله یکی باشد، ما در چه شماریم؟
بیماری از اندازه برون شد، قدمی نه
تا جان گرانمایه بجانان بسپاریم
گفتم: بکرمهای تو بازآر دلم را
خوش گفت: اگر باز نیاریم نه یاریم
برخاست ز فکر دو جهان خاطر قاسم
واعظ، بنشین، ما سر افسانه نداریم