خرده بینان طریقت همه صرافانند
که بیک جو درم ناسره را نستانند
دور ماندند ز دیدار تو سودازدگان
همه حیران وعجب مانده که چون می مانند؟
دل و جانها ز تو مستند بدانسان که مپرس
جمله ذرات سراسیمه و سرگردانند
جمله ذرات جهان،کافر و مؤمن،شب و روز
همه از شوق تو مستند و ترا می خوانند
خلق از مرگ گریزان و سراسیمه شوند
عاشقانند که در روز اجل خندانند
همه عشاق تو،گر لیلی،اگر مجنونند
بنده حکم تو، گر خسرو،اگر خاقانند
عاشقانت همه یک مذهب و یک دین دارند
اگر از ملک هراتند و گر از کاشانند
جان پاکیزه بدست آر و بگو فاش و مترس
عشق و معشوقه و عاشق همه جان در جانند
قاسمی،نادره خلق جهان انسانست
عاشقان از همه سو نادره انسانند