قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۹

چراغ مرد معنی آشناییست

بقدر آشنایی روشناییست

بدرد عاشقی می سوز و می ساز

نوای عاشقان در بی نواییست

بجهد و سعی کس عاشق نگردد

که عشق ایمان بود، ایمان عطاییست

همه جمعیم، رندان، اندرین دیر

فغان جان درویش از جداییست

بنور عشق شاید رفتن این راه

چه جای علم وزهد و پارساییست؟

مگو: عاشق غریبست و فقیرست

که ملک عاشقان ملک خداییست

بوصف پارسایی باش، قاسم

که وصف پارسایی پادشاییست