رخسار تو چون آینه صورت و معنیست
در پرتو دیدار تو انوار تجلیست
از خاک کف پای تو هر بو که شنیدیم
لطفیست که در خاصیت باد صبا نیست
از بوی تو شد جان و دلم زنده جاوید
با نکهت طیب تو چه جای دم عیسیست
چون صورت و معنی تو در حد کمالست
جان و دل ما عاشق آن صورت و معنیست
در جمله احوال پرستیدن صورت
از نشائه ما نیست ولی نشائه ما نیست
یک جذبه ز حق آمد و دل برد بغارت
مجنون چه کند؟ کین کشش از جانب لیلیست
قاسم دل و دین داد بامید وصالت
در مذهب عشاق همین توبه و تقویست