قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳

گر دیر سومنات بود، گر صوامعست

هر جا که هست لمعه روی تو لامعست

ذرات کاینات، که آیات حسن تست

مجموع در صحیفه انسان جامعست

وصف جمال تست غزلهای بلبلان

مستی است زین سماع کسیرا که سامعست

هر ذره ناطقست باوصاف آن جمال

ذکر جمیل تست که ورد مجامعست

پرشد کنار و دامنم از در شاهوار

از بحر دل،که از صدف چشم دامعست

بنیاد صبر و طاقتم از بیخ برفکند

هجران جان گداز، که تلخست و قامعست

قاسم وصال خواهد و مرگ رقیب نیز

یا رب، تو عالمی که فقیرست و طامعست