دل چه دیدست؟ که دیوانه آن یار شدست
جان چه نوشید؟ که پیمانه اسرار شدست
فتنه و شور قیامت ز روانها برخاست
مگر از خلوت جان جانب بازار شدست؟
این همه نعره و فریاد و فغان دانی چیست؟
دوست خود را ز پس پرده خریدار شدست
من چه گویم که چه افتاد دلم را؟ که مدام
کعبه بگذاشته و جانب خمار شدست
چه فتادست؟ و چه بوده است؟ و ندانم که چه شد؟
خرقه خلوت ما حلقه زنار شدست
صفت عشق تو گفتیم، دل آشفته بماند
کوه صد پاره شد و سنگ با قرار شدست
بدل قاسمی آیا که به بینی جاوید
شکر ارزان شده و قند بخروار شدست؟