مهربان یار وفاپیشه کجا رفت و کجاست؟
که جمالش همگی نور دل و دیده ماست
من بدان یار گرامی برسیدم دیدم
که همه نور تجلی ز جبینش پیداست
یار خوش خوی چو بنشست قیامت بنشست
باز آن یار چو برخاست قیامت برخاست
در وفا کوش و صفا کوش، که جان می داند
کین متاعیست که در ملک تو آن مستوفاست
حالت روی و ریا شیوه سرمستانست
کمترین شیوه این زاهد ما روی و ریاست
صوفیان جمله پی خرقه و تسبیح شدند
غیر آن صوفی ما، کو ز میان مستثناست
قاسمی، جمله جهان مرده غفلت گشتند
غیر آن زنده کن مرده، که یحیی الموتاست