قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵

چون صبح سعادت ز جبین تو هویداست

ما را بتو صد گونه تولا و تمناست

تو ساقی جانهایی و جانها بتو شادند

در ده قدح باده، که هنگام تولاست

در مجلس مستان خدا وقت سماعست

چون عشق مزید آمد و چون حسن هویداست

هر قصه که در وصف جمالست و جلالست

تا فکر زیادت نکنی، نسبت سوداست

آنجای که جسمست بکلی همه اسمست

آن جای که جانیست نه اسم و نه مسماست

با عشق خدا باش، که در صورت و معنی

چون کار تو عشقست همه کار مهیاست

قاسم، چه کنی؟ گر نکنی روی بدین بحر

کین کثرت امواج هم از لجه دریاست