گر زاهدست جانم، اگر رند می پرست
با روی تست روی دلم، هر کجا که هست
جانم فدای ساقی و دردی درد او
کز نیم جرعه توبه و ناموس ما شکست
ذرات کاینات برقصند «لایزال »
قومی ز باده مست و گروهی ز باد مست
انصاف و راه راست نبود این که واعظان
گفتند: می بدست و گرفتند می بدست
از دل رسید هرچه برویم رسید و من
دل را بدوست دادم و از درد دل برست
از یار اگر مراد نداری طلب؛ رواست
شوخی مکن، که مصلحت کار از آن سرست
«ارنی » بگو ز مستی «لن » کاندرین مقام
سر در کشست عاشق و معشوق سرکشست
گر پرتو جمال تو از روی بت ندید
رهبان دیر ما ز چه رو گشت بت پرست؟
بگشاد پرده از رخ اسرار قاسمی
در حال می فروش سر خم باده بست