ای مظهر جمال تو مرآت کاینات
وی جنبش صفات تو از مقتضای ذات
هرجا که هست لمعه روی تو لامعست
گر کنج صومعه است و گر دیر سومنات
چون ظاهر از مظاهر ذرات عالمی
ظاهر شد از ظهور تو اسم تنزلات
اشباح انس صورت ارواح قدس شد
ارواح قدس صورت اعیان ممکنات
هر صورتی تعین خاصست و در وجود
محوست نقش غیر و نشان تعینات
مشکل ز حد گذشت در آن عقدهای زلف
ای پرتو جمال تو حلال مشکلات
قاسم شد از شراب ازل مست «لم یزل »
«هل من مزید» می زند از بهر باقیات