هیچ در کفر و خیال کار مشکل نیستی
در دلی اما خبردار از دل دل نیستی
در کنار ما و ما را از کنار بهره نیست
همچو دریا واقف از احوال ساحل نیستی
عاقبت باید از این ویرانهٔ تن رخت بست
هیچ در فکر دیار و راه منزل نیستی
با وجود حشمت و جاهی که در ظاهر تو راست
شکرلله از من درویش، غافل نیستی
صحبت ناقص سعیدا شد دلیل نقص تو
از چه با جاهل نشینی گر تو جاهل نیستی