اشکی که به گلشن چمنآرا نکند کس
زنهار که از دیده تمنا نکند کس
محکم نشود جذبهٔ قلاب محبت
تا از ته دل در دل هم جا نکند کس
بردار ز رخ پرده چو خورشید که هرگز
از سهو دگر یاد مسیحا نکند کس
خوش نعمت عام تو زبان همه را بست
تا از تو دگر شکوهٔ بیجا نکند کس
بر عاجز و بیچاره اگر رحم ثواب است
پس رحم چرا بر تو سعیدا نکند کس؟