سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۵

دوستان از سر این تودهٔ غم برخیزید

زود باشید چه بیش است و چه کم برخیزید

گرچه بر ساحل این دجله نشستید بسی

وقت آن است که با دیدهٔ نم برخیزید

هر دلی را که غباری ز شما بنشیند

زود سازید دوا و چو الم برخیزید

چند جامی بکشید و سر دارا شکنید

در خرابات نشینید و چو جم برخیزید

از کسی تا به شما و ز شما تا به کسی

پیش از آن دم که رسد جور و ستم برخیزید

تا توانید به آیین عرب ننشینید

همچو صوت از سر قانون عجم برخیزید

مدعی تا نشود کافر و مؤمن فردا

چون سعیدا ز در دیر و حرم برخیزید