دل ز بیداد غم خوبان مصفا میشود
از غبار راه یوسف، کور بینا میشود
از تو زیبا مینماید دل به هر نوعی بری
عشوهگر با ناز همراه است رعنا میشود
آنچه من در گریهٔ خود دیدهام از روی تو
گر نباشد در میان روی تو دریا میشود
صدهزاران جان به قربان تو دارد انتظار
بر سر کوی تو یک روزی تماشا میشود
کار من وابسته چون توأم به کار مردم است
کام شیرین میکنم از هرکه حلوا میشود
هر خدنگی را که میاندازد آن ابروکمان
با رقیبان است منجر باز با ما میشود
مدعی امروز از ما گفتگو پوشیده است
گر خدا قاضی است فردا این سخن وامیشود
گرد هستی را سعیدا خاک دامن میکنم
آنچه گم کردیم در این خانه پیدا میشود