سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۳

خوش آن کسان که به فکر دل فگار خودند

چو داغ لاله چراغ سر مزار خودند

چو گل شکفته دماغند در پریشانی

چو ابر تازه دل از چشم اشکبار خودند

چو سرو سر به تماشا کشیده اند از باغ

چو سبزه در قدم یار گلعذار خودند

چو زخم لب ز شکایت دوباره دوخته اند

چو داغ تازه شب وروز در فشار خودند

ز غفلت است سعیدا که غیر می بینند

ز خواب ناز چو خیزند در کنار خودند