هر آن که روی تو را رنگ ارغوانی داد
مرا ز عشق تو رخسار زعفرانی داد
نه رخ نمود، نه آراست قد، نه زلف گشود
به حسن خلق و وفا داد دلستانی داد
ز ضعف مانده ام از راه جستجوی وصالت
به خاک پای تو از دست ناتوانی داد
ز درس عشق تمنای علم محو نمودم
سبق ز مصحف رویش مرا روانی داد
شنو ز شعر سعیدا نوای درد و الم
اگرچه داد مذاق سخن، فغانی داد