سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶

عاشقان را در جهان فکر و خیال دیگر است

غیر تکمیل خود ایشان را کمال دیگر است

ماهرویان جهان مانند یارم نیستند

دلبر ما را جمال خط و خال دیگر است

فتوی پیر خرابات است باید گوش کرد

هر که ریزد آبرو خم را وبال دیگر است

بار هستی بر درخت نیستی بربسته ای

گشته ای مغرور فرع و اصل مال دیگر است

پیر گشتی و جوانی می کنی با زور و حرص

با خودآ ای بی خبر امسال سال دیگر است

زاهدان از راه غفلت در ندامت می روند

عارفان را از عبادت انفعال دیگر است

بر حضیضش جبرئیل از قوت پرواز ماند

طایر اوج وفا را پر و بال دیگر است

زاهدا در بزم ما دانسته خواهی آمدن

راه و رسم دیگر است و قیل و قال دیگر است

نکهت عشق از گلستان جهان هرگز مبوی

زان که این گل ای سعیدا از نهال دیگر است