از آغاز باید که دانی درست
سر مایه گوهران از نخست
که یزدان ز ناچیز چیز آفرید
بدان تا توانایی آمد پدید
وزو مایه گوهر آمد چهار
به آن چهار گشته جهان استوار
یکی آتشی بر شده تابناک
میان باد و آب از بر تیره خاک
نخستین که آتش زجنبش دمید
زگرمیش پس خشکی آمد پدید
وز آن پس ز آرام سردی نمود
ز سردی همان باز تری فزود
چو این چار گوهر به جای آمدند
ز بهر سپنجی سرای آمدند
چنین است فرجام کار جهان
نداند کسی آشکار و نهان