گفتم همی چه گوئی ای هیز گلخنی
گفتا که چه شنیدی ای پیر مسجدی
گفتم یکی که مسجدیم چون نه غرمنم
گفتا تو نیز هم نه چنین پیر زاهدی
۳
گفتم پلید بینی، لنگی بزرگ پای
محکم ستبر ساقی زین گرد ساعدی
چون هیز طیره شد ز میان ربوخه گفت
بر ریش خربطان ریم ای خواجه عسجدی