مها از روی خوبی شب برافکن
فغان و ناله در هر کشور افکن
کمند زلف دست افزار بگشای
سر گردنکشان در پا درافکن
هلاک جان هر بیچاره ای را
مسلسل جعد مشکین در برافکن
ز لب عناب را خون در دل انداز
ز پسته شوری اندر شکر افکن
چون جان (عسجدی) صید لبت شد
کمند زلف اندر دیگر افکن