غالب دهلوی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۳

کس را نبود رخی بدین سان که تراست

پاکیزه تنی به خوبی جان که تراست

گفتی که ز هیچ فتنه پروا نکنم

آه از غم چشم بدخویان که تراست