آنشب که محمد سوی معراج برآمد
بنگر که کمال نظرش تا بچه حد دید
زد عقده هستی گره میم در احمد
شد عقده گشا احمد و فی الحال احد دید
در دیدن این واقعه پرسش مکن از غیر
کآنجا که نظر کرد محمد همه خوردید