اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲۱

مرید ما شو ایشیخ اگر باما دمی باشی

سگ رندان شوی بهتر که خود سر آدمی باشی

حریم کعبه وصلش نبندد در بروی کس

چرا محروم مانی سعی کن تا محرمی باشی

برون از عالم مستی چه عالمهاست مستانرا

بیا جامی بکش تا هر نفس در عالمی باشی

طبیب من مکن تندی بنه دستی چنان بر دل

که بر دلهای دردمندان مرهمی باشی

چو عیسی جان دهد هر کسکه گردد کشته خوبان

شهید عشق اگر گردی مسیح مریمی باشی

غم عالم نمی ارزد جوی بر باد ده خرمن

اگر خواهی که چون اهلی بعالم بیغمی باشی