اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶۰

ما از صفای سینه چو آیینه همیم

حاجت بقصه نیست که در سینه همیم

پیوند ما بمهر تو روز الست شد

امروز و دی نبود که دیرینه همیم

از مهر در دل هم و با هم چنان ترش

کاغیار را خیال که در کینه همیم

رندان نظر بخلعت شاهی نمیکنند

ما صوفیان بغیبت پشمینه همیم

اهلی بیا که همدم ما نیست غیر ما

ما محرمان گوهر گنجینه همیم