اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۳

با سینه نالان ز نی و چنگ چه حاصل

با خون جگر ساغر گلرنگ چه حاصل

دیوانه وش از حسرت آن شوخ پری رو

با بخت به جنگیم و ازین جنگ چه حاصل

ابروی بت ماست که محراب مرادست

ای قبله پرستان ز گل و سنگ چه حاصل

در جلوه حسن است رخ یار ولیکن

مارا که بود آینه در زنگ چه حاصل

سررشته وصلت که بود حاصل اهلی

آخر چو بیرون میرود از چنگ چه حاصل