اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۷

دلی که شاد ز وصل تو دیر دیر شود

به یک نظر که به بیند ترا چه سیر شود

مرا چه غم که رقیبت چو سگ گشاد دهان

کسی که مست تو شد در دهان شیر شود

من از هلاک خودم نیست غم از آن ترسم

که ترک مستی و چشمت بخون دلیر شود

گرفت در گلویم آب خنجر تو اجل

نهشت آنقدرم کز گلو به زیر شود

ز درد عشق تو چون به نمیشود اهلی

اگر هلاک شود زود به که دیر شود