هرکه عاشق شد چو شمع آزاده از دلمردگی است
زندگی دلگرمی عشق است و مرگ افسردگی است
من به آزارت خوشم چون مرهم دیدار هست
خوشدل از یک دیدنم گر صدهزار آزردگی است
گر ز پیری سبزه پژمردهام عیبم مکن
آخر کار گل سیراب هم پژمردگی است
داغ دل در پرده دارد غنچه زان رسوا نشد
مستی و رسوایی ما چون گل از بیپردگی است
گر شهید عشق شد اهلی نگویی مرده است
در حقیقت زندگی این است و نامش مردگی است