یک ره چو غنچه خندهزنان بین به سوی ما
باشد که بشکفد گل دولت به روی ما
ای نوبهار جان مگر از ابر رحمتت
رنگی برآورد چمن آرزوی ما
سررشته گم مکن که ز عهد ازل تو را
پیوند دوستی است به هر تار موی ما
صد ره اگر ز سجده به پایش نهیم سر
کی سر به ما نهد صنم تندخوی ما
شد جام جم سفال سبوی شکستهام
بیخاصیت نبود شکست سبوی ما
تا خون ما نریخت حریف و چو می نخورد
چون شیشه دست برنگرفت از گلوی ما
بوی محبت از دل اهلی دمد چو مشک
ای گل نگاه دار دل ما به بوی ما