تیره شد از توبه، ساقی طبع شورانگیز ما
خشت خم بردار و بشکن شیشه پرهیز ما
گریه ما دشمنان خویش را در خون نشاند
عاقبت کاری بکرد این دیده خونریز ما
آتش پنهان ما هر شعلهاش تیغی ست تیز
کشته شد هر کس که خود را زد به تیغ تیز ما
ما به دست خود سر خود تحفه میکردیم پیش
گر پذیرفتی سگ کوی تو دستآویز ما
این قیامت کز می عشق تو ما مستان کنیم
عرصه محشر نیارد تاب رستاخیز ما
تا نریزد بر میان چهره مژگان خون دل
کی کشد نقش خیالت کلک رنگ آمیز ما
صبر اگر بر خار غم اهلی چو بلبل باشدت
صد گل شادی بر آرد گلبن نوخیز ما