جویای تبریزی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۷

شماعیک آن به بحر مکاری غرق

می ریزد شمع بسکه با حیله و زرق

یک چشم زدن بیش نباشد روشن

گویی که بود فتیله اش از رگ برق