جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۹۶

پرند بوی گل پیراهن او

هوای صبح گرد دامن او

گلی دارم که از جوش نزاکت

کم از چیدن نباشد دیدن او

به بوی گل قسم بیرون میارید

ز جسم نازکش پیراهن او

که ترسم سایهٔ مژگان شوخش

کند جا چون رگ گل در تن او

مرا بی او وجودی نیست جویا

توانم خویش را گفتن من او