نمک پروردهٔ لعلت تکلم
گریبان چاک دندانت تبسم
ترا با چشم مخموری که داری
نگهدارد خدا از چشم مردم
تو خود را غیر میدانی وگرنه
جدا نبود ز قلزم موج قلزم
برخسارش تماشا کن خوی شرم
صفا دارد قران ماه و انجم
بناگوشی دلم را مضطرب ساخت
کزو آب گهر شد در تلاطم
فراگیرند جویا نکته سنجان
ز چشم مست او حسن تکلم