جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۰

بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم

خندید، گشت زخمی شمشیر اگر دلم

دارد سر شکار و چه سازم برون جهد

از صیدگاه ناشده نخجیر اگر دلم

ز آب و هوای گلشن حیرت عجب مدار

نالد به سوز بلبل تصویر اگر دلم

از یک خدنگ نیم کش او بخون طپد

بوده است دور ازو دو سر تیر اگر دلم

در دهر شور صبح قیامت فتد، کند

شرح غم فراق تو تقریر اگر دلم