بزارید وقتی زنی پیش شوی
که دیگر مخر نان ز بقال کوی
به بازار گندمفروشان گرای
که این جوفروشیست گندمنمای
نه از مشتری، کز زحام مگس
به یک هفته رویش ندیدهست کس
بهدلداری آن مرد صاحبنیاز
به زن گفت کای روشناییبساز
به امید ما کلبه اینجا گرفت
نه مردی بوَد نفع از او وا گرفت
ره نیکمردانِ آزاده گیر
چو استادهای دست افتاده گیر
ببخشای کآنان که مرد حقند
خریدار دکان بیرونقند
جوانمرد اگر راست خواهی ولیست
کرم پیشهٔ شاه مردان علیست