آب از گداز دل نخورد سرو آه اگر
چون داغ لاله قد نکشد از بر جگر
شفتالویی به جان ز لب یار می خریم
بیجا نگشته ایم به سودای او بمر
سرگرم رقص گشت و مباد آفتی رسد
از موج پیچ و تاب به آن نازنین کمر
مردان برای متقیان عین راحت است
بر روزه دار عید بود راحت سفر