جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

پرتو حسن ز بس سوخته بال و پر ما

سرمهٔ دیدهٔ عنقا شده خاکستر ما

کشتهٔ عشق بتان زندهٔ جاوید بود

دم عیسی‌ست دم تیغ جفا بر سر ما

اوّل گام به سر منزل مقصود رسیم

بیخودی در ره تحقیق بود رهبر ما

از غلاف هوس نفس برآییم چو تیغ

تا به کی در پس این پرده بود جوهر ما

مهر، نقش قدمم همت جویا باشد

چتر شاهنشهی فقر بود بر سر ما