صفای می نگر از جبههٔ گشادهٔ ما
حباب آب حیاتست جام بادهٔ ما
ز قوت دل و بازوی ناتوانیهاست
اگر ز رخ نبرد رنگ ایستادهٔ ما
هزار مرحله دوریم از خودی، پیداست
نشان نیستی ما زلوح سادهٔ ما
حریف بازوی جویا نمی شود گردون
که پشت قوس قزح بکشند کبادهٔ ما