خدایا چون مرا در عاشقی ارشاد میدادی
چه میشد اندکم گر بیوفایی یاد میدادی
به کارم این گره چون میزدی، ای کاش همچون تیر
سرانگشت مرا هم ناخن فولاد میدادی
به هنگام رهایی، عذر بیتابی بخواه ای دل
که گاهی با صفیری زحمت صیاد میدادی
به تکلیفم اگر سوی چمن میبردی ای همدم
مرا از ضعف همچون بوی گل بر باد میدادی
زمین گیری سلیم از ضعف پیری، یاد ایامی
که جست و خیز در صحرا به آهو یاد میدادی