زهی ز نرگس تو آهوی ختن مجنون
ز شوق سرو قدت بید در چمن مجنون
به نامه ام نتوان یافت جز پریشانی
قلم ز شوق تو شوریده و سخن مجنون
به هر حدیث صد آشفتگی نهان داریم
که هست لیلی ما را به پیرهن مجنون
به او ز دور همه عمر عشق می بازیم
سیاه خانه ی لیلی ست هند و من مجنون
سلیم، مانع هندوستانم افلاس است
که هست بسته ی زنجیر در وطن مجنون