ای در ایام تو تیغ غمزه را الماس نام
در میان کینه جویانت خدانشناس نام
شیوه ی بیگانگی از بس به عهدت عام شد
دور نبود گر نداند خضر را الیاس نام
چشم و مژگان سیاهت هندوان جنگجو
کرده ایشان را جهان خودرای [و] جادو داس نام
ظرف هرکس برنتابد ساغر عشق ترا
این قدح دارد ز ما دریاکشان چون طاس نام
هرکه را دیدیم، دارد احتراز از ما سلیم
تا به بدنامی برآوردیم چون افلاس نام