کرشمه سنج نگاه ستیزه جویانیم
سواد خوان الف قامتان مژگانیم
ز من حکایت مجنون و کوهکن بشنو
که ما فلک زدگان، طفل یک دبستانیم
ز بخت ماست که ما را زمانه نشناسد
اگرچه سودهٔ قندیم، در نمکدانیم
ز قید چرخ به مستی کنیم فکر گریز
که باده پرتو مهتاب و ما غلامانیم
طریق کار جهان را ز ما چه می پرسی
نه ایم خضر، که مجنون این بیابانیم
ندیده گلشن روحانیان چه می دانی
که در سفال فلک، خوش نشین چو ریحانیم
بود به سایه ی ما هرکجا اسیری هست
به تنگنای جهان ما چراغ زندانیم
سلیم، ظاهر ما را مبین، به باطن بین
که دوست آینه و ما چو آینه دانیم